قوله تعالى: و منْهمْ منْ یسْتمعون إلیْک این آیت در شأن مستهزیان آمد که استماع ایشان بتعنت و استهزا بود، لا جرم مىشنیدند و ایشان را در آن هیچ نفع نبود، و ایشان را بکار نیامد، همچون کسى که کر باشد و خود به اصل هیچ نشنود. و گفتهاند: سمع در قرآن بر دو وجه است: یکى سمع ایمان است بدل، چنان که در سورت هود گفت: ما کانوا یسْتطیعون السمْع اى لم یطیقوا سمع الایمان بالقلب. و در سورة الکهف گفت: و کانوا لا یسْتطیعون سمْعا یعنى سمع الایمان بالقلوب.
أ فأنْت تسْمع الصم هم ازین باب است. وجه دیگر سمع است بگوش سر، چنان که در سورة هل اتى گفت: فجعلْناه سمیعا بصیرا اى سمیع الاذنین. و در آل عمران گفت: إننا سمعْنا منادیا یعنى محمدا ص ینادى بالایمان. و منْهمْ منْ یسْتمعون إلیْک هم ازین باب است که این استماع بگوش سر است أ فأنْت تسْمع الصم یا محمد تو چون توانى که کران را بگوش دل شنوا کنى؟ ایشان را دریافت نیست و هدایت نیست که ایشان را راه ننمودیم.
و منْهمْ منْ ینْظر إلیْک این نظر چشم سر است أ فأنْت تهْدی الْعمْی این نابینایى نابینایى دل است چنان که جاى دیگر گفت: فإنها لا تعْمى الْأبْصار و لکنْ تعْمى الْقلوب التی فی الصدور میگوید: کافران و جهودان در تو مىنگرند و معجزات و دلایل روشن مىبینند و آن دیدن و نگرستن ایشان را سود نمیدارد و بکار نیاید که بصیرت دل و بینایى سر ندارند پس همچون نابینایاناند که خود باصل هیچ مىنبینند.
درین دو آیت بیان است که سمع را بر بصر فضل است گوش را بر چشم افزونى است در شرف، که عقل را ور سمع بست و نظر بر چشم بست. و گفتهاند: بصر در قرآن بر سه وجه است: یکى دیدار دل است و بصیرت سر چنان که درین آیت گفت: و لوْ کانوا لا یبْصرون یعنى الهدى بالقلوب، و در سورة الملائکة گفت: و ما یسْتوی الْأعْمى و الْبصیر یعنى بصیر القلب بالایمان و هو المومن. و در سورة الاعراف گفت: و تراهمْ ینْظرون إلیْک و همْ لا یبْصرون یعنى بالقلوب. دیگر دیدار چشم است چنان که گفت: فجعلْناه سمیعا بصیرا اى بصیرا بالعینین. و در سورة یوسف گفت: فارْتد بصیرا یعنى بالعینین. و در سورة ق گفت: فبصرک الْیوْم حدید یعنى بالعینین. وجه سیوم بصیرت حجت است چنان که در سورة طه گفت: و قدْ کنْت بصیرا یعنى بالحجة فى الدنیا.
قوله: إن الله لا یظْلم الناس شیْئا لانه یتصرف فى ملکه و هو فى جمیع افعاله متفضل او عادل و لکن الناس أنْفسهمْ یظْلمون بالکفر و المعصیة و فعلهم ما لیس لهم ان یفعلوا و الظلم ما لیس للفاعل ان یفعله. میگوید: الله بر هیچ کس ظلم نکند و فعل وى بهیچ وجه ظلم نیست که جز تصرف در ملک خود نیست اگر بنوازد فضل است و او را سزاست، و اگر براند عدل است و او را رواست. اما بندگان بر خود ظلم کردند که کفر و شرک آوردند و آن کردند که ایشان را نرسد و نه سزاست که کنند. قرائت حمزه و کسایى و لکن بتخفیف، الناس برفع و معنى همانست.
و یوْم یحْشرهمْ کأنْ لمْ یلْبثوا إلا ساعة من النهار روز قیامت مومن از پس شادى و امن و راحت که بیند، بودن خویش در دنیا و در برزخ چنان فراموش کند که پندارد که یک ساعت بیش نبودست و کافر از اندوه و بیم و نومیدى که باو رسد و بیند چنان داند که در دنیا و برزخ یک ساعت بیش نبودست مومن در شادى همه اندوهان فراموش کند و کافر در غم همه شادیها فراموش کند.
یتعارفون بیْنهمْ روز رستاخیز روزى دراز است و احوال آن در درازى روز میگردد از گوناگون هنگامى باشد که خلق در آن هنگام چنان باشند که یفر الْمرْء منْ أخیه و أمه و أبیه و لا یسْئل حمیم حمیما و هنگامى باشد که یتعارفون بیْنهمْ اى یعرف بعضهم بعضا معرفتهم فى الدنیا، ثم تنقطع المعرفة اذا عاینوا اهوال القیامة.
و قیل یتعرف بعضهم من بعض مدة لبثهم فى القبور. و قیل یتعارفون بیْنهمْ تعارف توبیخ لان کل فریق یقول للآخر انت اضللتنى و ما یشبه هذا.
قدْ خسر الذین کذبوا اى خسر ثواب الجنة و حظوظ الخیرات. الذین کذبوا بلقاء الله یعنى بالبعث و النشور و ما کانوا مهْتدین الى الایمان.
و إما نرینک این ماء صلت است و جالب آن نون مشدد است و صلت سخن اینست و ان نرک این رویت رویت بصر است یعنى ان نرک بعْض الذی نعدهمْ من العذاب فى حیاتک أوْ نتوفینک و لم نرک ذلک فإلیْنا مرْجعهمْ فى القیامة.
ثم الله شهید على ما یفْعلون عالم بفعلهم و تکذیبهم فیجازیهم علیه، این ثم درین موضع کلمتى است از کلمات صلت در آن حکم تعقیب نیست و عرب ثم گویند و بعد گویند بىنیت تعقیب، چنان که گفت بعْد ذلک زنیم و معنى آیت آنست که اگر بتو نمائیم درین جهان در حال زندگى تو عذاب ایشان و انتقام کنیم از ایشان، و اگر نه بعد از وفات تو در آن جهان عذاب کنیم و جزا دهیم. پس رب العالمین در حیاة پیغامبر بعضى عذاب ایشان بوى نمود روز بدر و عذاب آن جهانى ایشان را خود بر جا است و ایشان را میعاد. و گفتهاند این آیت منسوخ است بآیت سیف.
و لکل أمة من الامم الماضیة رسول فإذا جاء رسولهمْ او بلغتهم دعوته فلم یومنوا قضی بیْنهمْ بالْقسْط اى اهلکوا و نجا المومنون و کان ذلک من الله عدلا.
میگوید: هر امتى را از امتهاى گذشته پیغام برى بود آن پیغامبر بایشان آمدید و بر دین حق دعوت کردید، پس اگر ایشان ایمان نیاوردندى و رسالت وى نپذیرفتندى و حجت بر ایشان محکم گشتید و عذر برنده شدید، رب العالمین عذاب بایشان فرو گشادید گردن کشان و ناگرویدگان را هلاک کردید، و مومنانرا نجات بودید، و این از خداوند جل جلاله عدل است و داد بسزا، همان است که جایى دیگر گفت و ما کنا معذبین حتى نبْعث رسولا و قال تعالى: رسلا مبشرین و منْذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعْد الرسل مجاهد گفت و مقاتل و کلبى فإذا جاء رسولهمْ یعنى یوم القیمة قضی بیْنهمْ بالْقسْط گفتند: روز قیامت رب العزة گوید: ا لم یأتکم رسلى بکتابى رسولان من بشما آمدند و پیغام ما بشما گزاردند و نامه من بر شما خواندند. ایشان گویند: ما اتانا لک رسول و لا کتاب، بما هیچ پیغامبر نیامد و نه هیچ نامه بما رسید پس رسولان آیند و بر امت خویش گواهى دهند بایمان و کفر ایشان. همان است که جایى دیگر گفت: و یکون الرسول علیْکمْ شهیدا جایى دیگر گفت: و قال الرسول یا رب إن قوْمی اتخذوا هذا الْقرْآن مهْجورا و قال تعالى: فکیْف إذا جئْنا منْ کل أمة بشهید الآیة. پس چون ایشان گواهى دادند قضی بیْنهمْ بالْقسْط میان ایشان کار برگزارند و هر کسى را بسزاى خود رسانند و همْ لا یظْلمون لا یعذبون بغیر ذنب و لا یواخذون بغیر حجة و لا ینقصون من حسناتهم و لا یزادون على سیآتهم.
و یقولون متى هذا الْوعْد چون این آیت فرود آمد که و إما نرینک بعْض الذی نعدهمْ کافران گفتند: بر سبیل استهزا این وعده عذاب که میدهى کى خواهد بود إنْ کنْتمْ یا محمد انت و اتباعک صادقین بنزول العذاب.
قل یا محمد مجیبا لهم لا أمْلک لنفْسی ضرا و لا نفْعا إلا ما شاء الله ان املکه فکیف املک انزال العذاب. و گفتهاند: متى هذا الْوعْد این وعد بعث است در همه قرآن و معنى آنست که چون ایشان از رستاخیز پرسند یا محمد تو جواب ده که لا أمْلک لنفْسی ضرا و لا نفْعا بیان تاویل این آیت آنجاست که گفت: قلْ لا أمْلک لنفْسی ضرا و لا نفْعا إلا ما شاء الله و لوْ کنْت أعْلم الْغیْب لاسْتکْثرْت من الْخیْر ترا مىپرسند که رستاخیز کى خواهد بود گوى من اگر غیب دانستمى خویشتن را از گزند نگاه داشتمى و به هر چه خیر بودى رسیدمى، و چون غیب ندانم اینجا که بودنى امروز چیست، چون دانم غیب رستاخیز که رستاخیز کى است؟ لکل أمة أجل اى لهلاک کل امة اجل إذا جاء أجلهمْ وقت فناء اعمارهم فلا یسْتأْخرون ساعة و لا یسْتقْدمون اى لا یتأخرون و لا یتقدمون. عمر خطاب گفت: اول ما یهلک من الامم الجراد.
قلْ أ رأیْتمْ إنْ أتاکمْ عذابه این عذاب درین آیت نام رستاخیز است و در قرآن آن را نظائر است إن عذاب ربک لواقع ما له منْ دافع آن روز را عذاب نام کرد که آن روز عذاب کافران است. و در قرآن عذاب است مراد بآن مرگ، و عذاب است مراد بآن رستاخیز، و عذاب بحقیقت عذاب. بیاتا اى وقت بیات و هو اللیل أوْ نهارا چون ایشان استعجال عذاب کردند و از رستاخیز بسیار مىپرسیدند، فرمان آمد که یا محمد ایشان را بگوى أ رأیْتمْ إنْ أتاکمْ عذابه چه بینید اگر این عذاب ناگاه بشما آید و رستاخیز ناگاه بپاى شود بشب یا بروز، شما بچه چیز مىشتابید از آن، چه چیز است از آن عذاب و از آن روز که کافران بآن مىشتابند و این استفهام بمعنى تهویل و تعظیم است اى ما اعظم ما یلتمسون و یستعجلون.
أ ثم إذا ما وقع آمنْتمْ به این ثم نه حرف عطف است که بمعنى حینئذ است و این استفهام بمعنى انکار است یقول أ حینئذ اذا نزل العذاب صدقتم بالعذاب فى وقت نزوله و آمنتم بالله وقت البأس. این جواب ایشانست که گفتند: چون عذاب معاینه بینیم ایمان آریم، ایشان را گویند در آن حال آلْآن و قدْ کنْتمْ به تسْتعْجلون تکذیبا و استهزاء این هم چنان است که فرا فرعون گفتند آلْآن و قدْ عصیْت قبْل جایى دیگر گفت: یوْم یأْتی بعْض آیات ربک لا ینْفع نفْسا إیمانها الآیة.
ثم قیل للذین ظلموا اشرکوا ذوقوا عذاب الْخلْد اى على الدوام هلْ تجْزوْن الیوم إلا بما کنْتمْ تکْسبون فى الدنیا فما جزاء الشرک الا النار.
و یسْتنْبئونک اى یستخبرونک أ حق ما اخبرتنا به من العذاب و البعث.
مقاتل گفت: حیى ابن اخطب چون به مکه آمد به مصطفى ص گفت یا محمد احق ما تقول ام باطل ا بالجد منک هذا ام انت هازل؟ این جواب وى است قلْ یا محمد إی و ربی جایى دیگر گفت: قلْ بلى و ربی جایى دیگر گفت: قلْ نعمْ معنى هر سه لفظ آنست که آرى حق است و راست إنه لحق این ها با عذاب شود و با قرآن و با بعث و حساب، اى ان ذلک لحق کاین لا محالة و ما أنْتمْ بمعْجزین اى سابقین فائتین.
و لوْ أن لکل نفْس ظلمتْ اى کفرت ما فی الْأرْض لافْتدتْ به ثم لم یقبل منه فداه، همانست که جایى دیگر گفت: و إنْ تعْدلْ کل عدْل لا یوْخذْ منْها میگوید: اگر هر چه در زمین ملک کافر بود خواهد که خویشتن را بآن باز خرد روز قیامت، و فداى عذاب خویش کند، لکن ندا از وى نپذیرند و عذاب از وى باز نگیرند.
و أسروا الندامة اى اظهروها لما رأوا الْعذاب پشیمانى ظاهر کنند آن روز لکن پشیمانى سود ندارد و بکار نیاید. و قیل: أسروا الندامة اى کتموا الندامة یعنى الروساء من السفلة الذین اضلوهم و قضی بیْنهمْ اى بین السفلة و بین الروساء بالْقسْط بالعدل فیجازى کل على صنعه. میگوید: مهتران و سروران کفره که سفله خود را بى راه کرده بودند و ایشان را بر کفر داشته، آن روز پشیمان شوند از کرد و گفت خویش، اما آن پشیمانى از سفله خود پنهان میدارند و ظاهر نکنند تا رب العزة میان ایشان حکم کند و کار بر گزارد بعدل و راستى، و هر کس را آنچه سزاى وى است از پاداش بوى دهد و قضی بیْنهمْ بالْقسْط و همْ لا یظْلمون این آیت را حکم تکرار نیست که آنچه اول گفت در شأن قومى است و این در حق قومى دیگر. و گفتهاند: این قضاء آنست که دوزخیان را از بهشتیان جدا کنند، بهشتیان را ببهشت فرستند و دوزخیان را بدوزخ، و بر کس از ایشان ستم نکنند.
ألا إن لله ما فی السماوات و الْأرْض فلا مانع من عذابه و لا یقبل فداء ألا إن وعْد الله حق وعده و وعیده کائنان لا خلف فیهما و لکن أکْثرهمْ لا یعْلمون البعث هو یحیی للبعث و یمیت فى الدنیا و إلیْه ترْجعون فى الآخرة